چشم چشم دو ابرو

وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله
..................................
إن شاء الله

آخرین نظرات
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۱۶:۵۰ - سید گمنام
    لبیک..!
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۵:۰۲ - الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
    ان شا ء الله باشه.

منِ معلّم ...

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ب.ظ

 

از همون اول مثل روز برام روشن بود که روزهای کارورزی پر از تجربه های ریز و درشته ، حتی همین ترم که فقط باید تدریس دبیر های ریاضی مدرسه راهنمایی ابوذر رو مشاهده کنم اما جداً فکرش رو نمی‌کردم که فقط بعد از گذشت دو روز بتونم انقدر به پیچ و خم معلمی نزدیک بشم ، انقدر بفهمم دنیای معلم‌ها داره رو چه فازی پیش می‍ره ، انقدر بفهمم که درد واقعی دنیای تدریس و تحصیل چیه ، اما تو همین دو روز خیلی چیزا فهمیدم ...

از همون هفته قبل که برای اولین جلسه وارد مدرسه شدیم معلم ها و مسئولین مدرسه حسابی تحولیمون گرفتن و کلی باهاشون صحبت هم کردیم اما این صحبت ها واسم هیچ نکته و نقطه جدیدی نداشت جز اینکه معلم ها مدام به سیاست های غلطی که داره در قبالشون اجرا میشه اعتراض کردن ...

راستش خودم هم با خیلی از این حرف ها موافق بودم و به وضوح دیدم که عدم رسیدگی مسئولین به معلم ها چقدر موجب دلخوری و سرخوردگی‌شون شده و در آینده هم خواهد شد .

معلمی که همه دغدغه‌ش می‌شه تلاش برای پیدا کردن منبع درآمد ، کِی باید سطح تدریس خودش رو ارتقاء بده ؟؟؟

معلمی که تو اوقات فراغتش مسافرکشی می‌شه پیشه‌اش ، می‌تونه حرفه‌اش رو گُم نکنه ؟؟؟

معلمی که ...

بگذریم !!!

از کسایی که میگن " آموزش و پرورش درآمد ندارد پس ارزش خرج کردن را هم ندارد " بیشتر از این هم نمی‌شه انتظار داشت ، این‌ها که اگه عقل داشتن یه کم بهش فشار می‌آوردن تا شاید چشماشون باز بشه و درآمد های معلم ها رو تو مطب‌ها و کارخونه‌ها و وزارت‌خونه ها و پالایشگاه‌ها و کنار سانتریفیوژها و غیره ببینن ...

بیخیال ، این ها رو که خودم هم می‌دونستم اما من تو این مدرسه دنبال چیز دیگه می‌گشتم ، یه چیز که به من بفهمونه چرا از طفولیت عاشق معلمی بودم و هستم ...

که وارد کلاس شدیم ...

این بچه ها چقدر کنجکاوانه آدم رو نگاه می‌کنن !!! چقدر احترام میذارن به منی که صِدام میکنن معلمِ جدید ، مگه همین ها نیستن که وقت و بی وقت و بین رفقا معلم رو فحش باران می‌کنن ؟؟؟!!!

پس چرا این ها انقدر با من مهربونن ؟؟؟

چرا جا باز می‌کنن که من بشینم ؟؟؟

چرا مدام بین درس عاشقانه نگام می‌کنن ؟؟؟

روز اول  برام پر بود از این سؤال ها و اینکه نکنه من هم تهش بشم مثل این معلم های بد عُنُق و خشک و فَست تدریس [1] ...

تا اینکه این هفته برای دومین بار رفتم سر کلاس درس ، معلم کتاب رو داد دستم و گفت : " این یک صفحه رو شما مطالعه کن و اگه ممکنه برای بچه ها تدریس کن " ...

برام اتفاق جالبی بود ، شوکه نشده بودم چون قبلا تجربه تدریس برای بچه های راهنمایی و حتی دبیرستان رو داشتم اما تصور اینکه معلم قراره ته کلاس بشینه و چهار چشمی منو بپایه یه کم یه طوری بود !!!

خلاصه با یه مطالعه خیلی کوتاه رفتم پای تخته...

کار تدریس اونقدر برام فوق العاده بود که آخر کلاس بچه ها می‌گفتن : " آقا ما برای اولین بار ریاضی رو فهمیدیم ، هفته بعد هم میاید ؟؟؟ "

این حرف ها رو که می‌شنیدم کلی ذوق می‌کردم...

یکی از ضعیف های کلاس که معلم مدام در صدد موقعیتی برای اخراجش از کلاس بود ، تو کلاسِ من اومده بود پای تخته و تمرین حل کرده بود ...

یکی مدام از من سوال می‌پرسید و با جواب هام مسئله براش حل می‌شد ...

نگاهشون که می‌کردم و لبخند می‌زدم با لبخندی جوابمو میدادن که احساس می‌کردم قیافه کلِ عالم رو خندون کردم ...

همه این ها باید تو یکی از ضعیف ترین کلاس های یکی از ضعیف ترین مدارس شهر برای من اتفاق می‌افتاد که بفهمم چرا از بچگی عاشق این حرفه هستم ...

علمِ تدریسِ راهنمایی و دبیرستان رو که اکثر معلم‌ها به راحتی دارن ...

دانش آموز ها نشاط می‌خوان ، سرزندگی می‌خوان ، رفاقت می‌خوان و گاهی یه چشمکِ ناقابل !!!

با همه بچه های کلاس دست دادم و زدم بیرون به امید اینکه یه عمر این کار رو اونجوری ادامه بدم که باید و فقط و فقط شبیه خودم بمونم ، شبیه یه منِ معلم ...

 

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

[1] - البته از حق نگذریم همه اینطور نیستن و معلم خوب هم خیلی داریم ، برای مثال تو همین مدرسه یکی از معلم‎های ریاضی از نظر انتقال درس قوی بود  ...

+ شهید رجائی : «معلمی شغل نیست، معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده‌ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.»

+ تکریم معلم و استاد و متعلم ( + )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۱۲
چشم چشم دو ابرو

i'm a

teacher

خاطره

معلم

من

نظرات  (۱۱)

۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۹ دکـ لـ مـ هـ
کاش همه این معلم جدیدا مثل شما باشن...(البته جو غالب هم نشون میده که اینطورن)

+ این مسئولین ما بنظرم بدجور خودشون رو زدن به خواب!
+رئیس مهندسان و پزشکان آلمان از "مرکل"صدراعظم آلمان پرسیدند که چرا حقوق معلم ها از حقوق صدراعظم کشورمون بیشتره؟ گفت: چطور میشه حقوق من با کسب که تو رو تربیت کرده یکی باشه؟!
بعد به فلان مسئول کشورمون(که کسی نمیدونه منظورم کیه!!!) گفتن: چرا حقوق معلمای کشور کمه؟ گفت: طرح افزایش مالی حقوق معلمان بار مالی دارد و آموزش و پرورش درآمد زا نیست!!!!  :)))))

نباید تعجب کنیم که چرا از لحاظ علمی و صنعتی پایین تر از کشورهای چون آلمان و کانادا و... باشیم!
برای من به شخصه پول محور کارم نیس... اما هم صحبت که میشم با معلما...
پاسخ:
ان شاء الله ...

+ بدجور ...
+ راستش تو فکر این بودم اما دیدم اونقدر تو دین و مذهب خودمون جایگاه معلم به وضوح تبیین شده که لازم نیست بریم سراغ آلمان ، اما کو گوش شنوا و چشم بینا ؟؟؟

آره علی جان ، مسلماً  زمانی که پایه تربیتی و رشد انسان ها رو نادیده بگیریم تهش بد چیزی می‌مونه رو دستمون ...
پول محور نیست اما ان شاء الله به محور ها آسیب هم نزنه ، ان شاء الله راهمون رو هیچوقت گم نکنیم ...
۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۲:۱۵ دکـ لـ مـ هـ
تو اتاق مشاوره بچه ها ازم می‌رسیدن! فک میکردن باز جوییه!!!!!

معلوم نبود توی این مدارس چه بلاها سرشون آورده بودن!
پاسخ:
:(
۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۲:۲۹ دکـ لـ مـ هـ
مشکل همینه... توی اسلام خیلی چیزا اومده
که غیر مسلمون ها بهتر بهش عمل میکنن...

توی این آپ کشورمون، فقط با این تکریم معلم و آیه و حدیث دارن سرشون رو شیره  میمالن! این حرف خود معلماس! معلم هیچ انگیزه ای برا تدریس نداره! تویی که روی فکر و هدف معلم کشورت کار نکردی، لااقل روی جیبش کار کن که حداقل درسش رو بده... نخواستیم تربیت!
امثال من و شما که کمم نیستیم و هدفمون مقدسه،
 برای اینه که خودمون خواستیم، و ربطی به آموزش و پرورش نداره!
آپ  هیچ کاری برا تربیت معنوی معلما نکرده!
پاسخ:
صد در صد ، حرف منم همینه علی ...
میخواستم با اشاره از کنارش رد شده باشم اما خودش انقدر مکشوفه که ...
یه بار که بری سر کلاس و به کرایه ماشینی به بیش از اندازه پرداخت کنی همه ی این حرف ها یادت میره!
غر زدن های زنت که بماند!!! " ان شاء الله خدا یه دونه غیر غرغروش رو نصیبت کنه "
پاسخ:
امیدوارم ایمانم انقدر ضعیف نباشه...
نصیب تو هم...  :)
ربطی به ایمان نداره ها!
الان صحبت سر هزینه ی خانه وارِ
پاسخ:
صحبت سر تقابل هزینه خانه وار و ایمان به انجام درست عمله ...
تو داغ هستی اول راه هستی طبیعتا جو زده هستی و آرمان گرا و ذهنی پر از ایده و آرزو و درست کننده خرابی ها اما یکم که بهت انتقاد بشه بهت فحش بدن حالت گرفته بشه پول کم بیاری زنت بهت گیر بده کم کم کم کم بادت خالی میشه
پاسخ:
ان شاء الله که اینطور نباشه ...
یعنی ان شاء الله که من اصول رو با این چیزا خراب نکنم ...
۱۴ آذر ۹۳ ، ۱۴:۲۷ دکـ لـ مـ هـ
برادر رامین،
امثال محمد یک عمره یعنی از اوایل دوره نوجوانی توی کار فرهنگی بودن...زندگیشونو با سر وکله زدن با این بچه ها که همه عشقشونه گذروندن...
حتی شده تحت سخت ترین شرایط مالی، ترجیح دادن به همون کار فرهنگی مشغول باشن و مثل بقیه همکلاسیاشون سر کار ندارن برا کسب درآمد! اینجور افراد پول آنچنانی هم تو جیبشون نباشه، اما همون اندک پولشون رو هم صرف کارهای فرهنگی میکنن!
بعد توی همین از خودگذشتگی ها، نه تنها که کسی تشکری نمیکنه... بلکه تخریبشون هم میکنن! شده بدترین ناسزاهارم شنیدن!
با این حال اینجور افراد با عشق و ایمان به کارشون ادامه میدن... چرا که این رو وظیفه خودشون میدونن... و حالا معلم شدن... طلبه شدن که بتونن دامنه عشقشون رو گسترش بدن...
حالا باشه بی پولی... باشه فحش خوردن...! مگه به پیامبرمون(ص) ناسزا نمیدادن؟! چه افتخاری ازین بیشتر که یکم بتونن پیامبر(ص) رو درک کنن!
امثال برادر محمد، با آگاهی توی این راه قدم گذاشتن و تموم سختیاشو به جون خریدن، و ان شاءالله توی این راه ثابت قدم میمونن...
علی مدد
پاسخ:
صفات بچه های موسسه رو گفتی ها ...

همونطور که گفتی چیزی جز انجام وظیفه نیست علی جان و هرچقدر هم سختی داشته باشه حتی به گرد پای سختی هایی نمی‌رسه که رسول خدا و معصومین و بزرگان دین برای سرپا موندن دین و مذهبمون تحمل کردن ، عمراً ...

خدا رو شکر از این جوونا هم تو مجموعه ما کم نیستن علی جان ، یکیش هم خودت ... :)

ان شاء الله که لیاقتِ بودن تو این مسیر رو داشته باشیم ...
۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۵ أَوحىٰ أَوحىٰ
واینچنین دلمان گرفت
که پای تخته نشستم معلم متعهد کم دیدم
معلمی که دستش صورتش سوخت ولی نگذاشت دست وصورت دختر پسر فلانی بسوزد
معلمی که خود موهایش را از ته می زند که دل بچه سرطانی را خوش کند
معلمی دیدم که سر کلاس نحوی فیلتر شکنی یاد میداد
معلمی دیدم که به ما ریاضی درس نداد که بریم خونش ریاضی به ما یاد بده تا بهش پول بدیم، باشه حقوقت را دولت کم میداد شاگردت چه کند
مشکل مسؤل بود یا شاگرد؟
منو ببخش بخاطر این کامنتم، معلمهای خوب هم خیلی زیاد داشتم که مسیر زندگی افراد رو تغیر دادن صراط المستقیم می کردند
آفرین محمد جان معلمی عشقه که همیشه تو وجودت شعله ور باشه
یه اعتقادی درام که برات میگم
من وظیفمو درست انجام بدم خدا رزق و روزی رسونه
 
پاسخ:
بله دیگه ، تو تمام اقشار و اصناف و حرفه ها همه جور آدم داریم ...
بیانات رئیس جمهور محبوب در 16آذر93: یک عده تازه به دوران رسیده که به آنها احترام هم می‌گذاریم نمی‌خواهد نسبت به آینده و ارزش‌های انقلاب و اسلام دل‌نگران باشند.
پاسخ:
ولی امر مسلمین جهان امام خامنه‌ای با تاکید بر اینکه بنده نگران مسئله فرهنگ هستم و اساس، باید تقویت جناح فرهنگی مؤمن باشد، فرمودند: امیدوارم مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه می‌کنند؛ چراکه با مسائل فرهنگی نمی‌شود شوخی و بی‌ملاحظگی کرد.

دیدار با اعضای مجلس خبرگان - پنج شنبه 92/12/15

بنده که مطمئن نیستم دکتر روحانی چنین صحبت هایی کردن یعنی هنوز فرمایشاتشون رو نخوندم اما اگه اینطور که گفتین باشه باید بگم که این ها همون کسانی هستند که به ادبیات رئیس جمهور محترمِ قبل ایراد می‌گرفتند !!!
و درضمن ایشون صاحب انقلاب و اسلام نیستن که براش تعیین و تکلیف کنن ...

با ورود دکتر روحانی به همراهی فرهادی وزیر علوم و هاشمی وزیر بهداشت دانشجویان یک صدا شعار سلام بر روحانی و درود بر موسوی را سر دادند.

همچنین با قرار گرفتن دکتر روحانی در صندلی دانشجویان شعار می دادند روحانی زنده باد موسوی پاینده باد.

پاسخ:

رهبر انقلاب اسلامی، نبود بصیرت را زمینه‌ساز  گرفتار شدن در شبهات، نادانی‌ها و کج‌فهمی‌ها دانستند و خاطرنشان کردند: کسانی که بصیرت ندارند، همانند بیچارگانی که در فتنه‌ی ۸۸ گرفتار شدند، در فضایی غبارآلود حرکت و عمل می‌کنند و به همین علت چه بسا به دشمن کمک کنند و دوست را هدف حمله قرار دهند.

دیدار مجمع عالی بسیج مستضعفین با رهبر انقلاب - 93/9/6

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

" مسئله فتنه و فتنه‌گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه‌ی رأی اعتماد خود بر فاصله‌گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند. "

دیدار با هیأت دولت - 93/6/5

 

و بسیاری دیگر از این دست فرمایشات حضرتِ آقا پیرامون این مبحث که به آسانی قابل دسترس هستند ...

۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۳:۱۱ آهسته رهش
حس شما وقتی لبخند بچه ها رو میبینید و آخرش بهتون میگن ما فهمیدیم یه چیزی شبیه حسی هس که یه پزشک وقتی بیمارش خوب میشه و ازش تشکر میکنه داره.تا تجربه نشه غیرقابل درکه.
پاسخ:
:)