چشم چشم دو ابرو

وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله
..................................
إن شاء الله

آخرین نظرات
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۱۶:۵۰ - سید گمنام
    لبیک..!
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۵:۰۲ - الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
    ان شا ء الله باشه.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حیدر» ثبت شده است

هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

.

.

.

هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم. آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است. و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روی منّت و احسان خویش این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست. آگاه باشید: تمامی ستایش ها در همه روزگاران و در هر حال و مقام ویژه‌ی اوست.

هان مردمان! علی را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید.

.

.

.

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

پ.ن:

+ خطبه غدیر ( + )

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۸
چشم چشم دو ابرو

شانس آوردیم محسن جلوی میخ را گرفت ...

و اِلّا ...

شاید کار به آنجا نمیرسید که مادرپشت مولا در بیاید ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که قاتلان بیایند عیادت و بشنوند که در هر نمازِ مادر قرار است نفرین شوند ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که مادر یک بار دیگر بخندد و این بار برای دیدن آنچه که اسماء ساخته بود برای دیده نشدن بدنش در تشییع جنازه ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که مادر لباس تازه و تمیزی بپوشد , لباسی که از شوقِ نزدیک شدن به بانوی دو عالم گل انداخته بود ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که وصیتی شود و عملی شود آن وصیت , که همه چیز شب هنگام انجام گیرد و دور از چشم قاتلان ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که مظلومان بعدی درد دل کنند با مادرشان و مادرشان در آغوششان بگیرد ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که بر پیکر مادر نماز خوانده شود اگر هم می شد توسط حیدر نه ...
شاید کار به آنجا نمی‌رسید که علی امانت رسول خدا را تحویل دهد تا درد و رنج دست از سرش بردارد* ...

اصلا شاید همان اول مادر را برمی‌داشتند می بردند دفن هم می کردند ...


_____________________________________________________________________________
پ.ن :
* کاش حداقل همین جا درد و رنج دست از سر مادرمان برمی داشت , اما امان از این قصه که سر دراز دارد ...

بعدا نوشت :
+ دیروز در دومین سالگرد آسمانی شدن شهیدان مژدهی و مقدم یک چیز را فهمیدم که تا الآن نفهمیده بودم , اینکه شهادت دور از دسترس نیست اما تلاش می‌طلبد ...
۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۴۱
چشم چشم دو ابرو